|
، جلد ۱۳، شماره ۱، صفحات ۰-۰
|
|
|
عنوان فارسی |
مقایسه اثر بخشی طب مکمل (آیورودا)، درمان شناختی-رفتاری و تلفیق این دو با یکدیگر بر کیفیت زندگی در زنان افسرده |
|
چکیده فارسی مقاله |
هدف : افسردگی یکی از شایعترین اختلالات روانپزشکی است که بر احساس، تفکر و نحوه عملکرد فرد تأثیر منفی میگذارد. همانطور که میدانیم افسردگی با نوسانات خلقی معمولی و هیجانات موقتی زندگی روزمره متفاوت است. در طول یک دوره افسردگی، فرد در بیشتر ساعات روز، و تقریبا هر روز، حداقل به مدت دو هفته، خلق افسرده (احساس غمــگینی، تحریکپذیری، پوچی) یا از دست دادن لــذت یا علاقه به فــعالیتها را تجربه میکند (Evans-Lacko et al., 2018) . افسردگی منجر به کاهش سلامت روان، اختلال در برقراری روابط اجتماعی و اختلال در سلامت جسمی افراد میشود و به این واسطه کیفیت زندگی را کاهش میدهد. مرور پژوهشها نشان میدهد افسردگی، اضطراب و اختلال خلقی حاصل از آنها میتواند 10 تا 45 درصد در کاهش کیفیت زندگی موثر باشد (Boehm et al., 2014; De Oliveira et al., 2019). میزان شیوع افسردگی نشان میدهد، از هر 15 بزرگسال یک نفر (7/6 درصد) مبتلا به افسردگی است و در این میان زنان بیشتر از مردان مستعد ابتلا به افسردگی هستند.(Torres, 2010). هر ساله در ایران حدود سه میلیون مورد افسردگی در مطب پزشکان تشخیص داده میشود و به طور میانگین، هر پزشک عمومی روزانه یک بیمار افسرده ملاقات میکند. وجود افسردگی می تواند باعث کاهش کیفیت زندگی فرد شود (Prisnie et al., 2018). بنابر جدیدترین تعریف سازمان بهداشت جهانی (2020)، کیفیت زندگی، شامل درک فرد از موقعیت خود در ساختار فرهنگ و سامانه ارزشی است که در آن زندگی میکند. این سازمان کیفیت زندگی را بر اساس چهار بعد سلامت جسمی، سلامت روان، روابط اجتماعی و سلامت محیطی ارزیابی میکند. پژوهشها نشان میدهد که مشکلات روانی و جسمی مزمن از عوامل مهمی است که کیفیت زندگی افراد را تهدید میکند (Outcalt et al., 2015; Choo et al., 2019). افسردگی یک عامل پیشبین قوی در آسیب به کیفیت زندگی بزرگسالان محسوب میشود بهطوریکه یافتههای پژوهشی جدید حاکی از آن است که حتی سطوح خفیف افسردگی با کاهش معنادار کیفیت زندگی در افراد بزرگسال همراه است (Chachamovich et al., 2008; Lucas-Carrasco et al., 2011; Sivertsen et al., 2015; Prisnie et al., 2018).درمان شناختی-رفتاری (CBT) یکی از با نفوذترین رویکردهای روانشناختی در درمان افسردگی است. اساس درمان شناختی-رفتاری بر این اصل استوار است که نوع تفکر و الگوهای فکری و شناختی ما از محیط اطراف و خودمان و البته تفسیر شخصی ما از اتفاقات زندگی، باعث میشوند که رفتارمان نیز متناسب با همان افکار و احساسات شکل بگیرند. درمان شناختی-رفتاری در حقیقت روشی برای کشف معنایی است که ما به رویدادها و مشکلات میدهیم. شناخت افکار معیوب، اصلاح باورهای ناکارآمد و افزایش کیفیت روابط از محورهای اصلی این رویکرد در درمان افسردگی است. پژوهشهای بسیاری نشان میدهند درمان شناختی-رفتاری در بهبود علائم افسردگی و اضطراب موثر عمل میکند (Gorka et al., 2019; Kladnitski et al., 2020)؛ این در حالی است که برخی از پژوهشها نشان میدهد تنها نیمی از بیمارانی که تحت این درمان قرار میگیرند بهبود مییابند و از میان بیمارانی که به درمان شناختی-رفتاری پاسخ میدهند، عود شایع است (Ali et al., 2017; Wojnarowski et al., 2019). نتایج پژوهش Ali et al. (2017)، نشان میدهد 53 درصد از بیماران مبتلا به افسردگی و اضطراب پس از یک سال دچار عود علائم شدهاند؛ که اغلب این افراد (79 درصد) در شش ماه اول دچار عود علائم بودهاند. همچنین Wojnarowski et al. (2019)، بر طبق یک مطالعه مروری نشان دادند در حدود 33 درصد از بیماران بهبود یافته دچار عود مجدد میشوند و بالطبع عودهای مجدد میتواند بر کیفیت زندگی و احساس خشودی و رضایت افراد اثر منفی داشته باشد. از طرفی در افراد مبتلا به افسردگی بسیاری از جنبههای زندگی از قبیل تغذیه، سطح فعالیتهای بدنی، ارتباطات و... آسیب میبیند. بسیاری از پژوهشها نشان میدهند سبک زندگی نقش تاثیرگذاری در ابتلا و یا بهبود مشکلات روانی دارد و میتوان از اصلاح سبک زندگی به عنوان درمان تکمیلی در بسیاری از اختلالات روانشناختی سود برد (Frawley et al., 1997; Deng et al., 2016). عادتهای تغذیهای در نوع سبک زندگی افراد نقشی اساسی دارند. در همین راستا پژوهشها ارتباط بین برخی از مواد غذایی با افسردگی را تایید کردهاند. فعالیتهای بدنی به عنوان محور دیگری از سبک زندگی مطرح هستند. انجام فعالیتهای ورزشی، هم به عنوان عامل پیشگیری کننده و هم به عنوان عامل درمانی در افراد مبتلا به افسردگی خفیف و متوسط موثر بوده است (Martinsen, 2009; Kandola et al., 2019)؛ با توجه به مطالب ذکر شده میتوان از روشهای غیر روانشناختی نیز به عنوان درمان مستقل و یا به عنوان مکمل درمانی بهرهمند شد تا شاید درمان اثرگذاری پایدار و باثباتتری داشته باشد. بر همین اساس یکی از روشهای درمانی که این پژوهش به آن پرداخته است استفاده از طب مکمل آیورودا میباشد، دانشی که مرکز طب مکمل و طب جایگزین آمریکا آن را به عنوان طب مکمل در درمان بیماریهای روانشناختی پذیرفته است (Sadock et al., 2015). آیورودا بیش از درمان، رویکردی پیشگیرانه جهت مراقبت از سلامتی دارد و از آنجا که هدف آن اساساً بازگرداندن تعادل به فرد است، از دو روش، یکی غیراختصاصی برای پیشگیری، و دیگری اختصاصی برای درمان بهره میگیرد. روشهای غیراختصاصی به فرد کمک میکند از ذهن و بدن خود در مواجه با عوامل محیطی مختلف حفاظت کند. همچنین به کمک این روشها تا حد امکان از شرایط زمینه ساز بروز بیماری جلوگیری میشود. که از جمله مهمترین آنها عبارتند از: اصلاح سبک زندگی، عادتهای تغذیهای، و روشها و اصول مدیریت ذهن (Lang, 2018) و از روشهای اختصاصی میتوان استفاده انواع داروهای گیاهی و ... را نام برد. آیورودا مبتنی بر این باور است که سلامتی و تندرستی[2] به تعادل ظریف بین بدن، ذهن و آگاهی (شناخت) بستگی دارد. چنانچه تغذیه، فعالیتهای بدنی و سبک کلی زندگی متناسب با فرد نباشد تعادل حیاتی او برهم خورده و بیماریهای جسمی و روانی پدید میآیند (لی، 1999). آیورودا برای دستیابی به تعادلی پویا در فرد، به موارد ذیل توجه ویژهای دارد: روشهای متعادل کننده بدن، ذهن و آگاهی نگرش علمی دقیق در سطح بنیادی سلولی و مولکولی و باور به روانتنی بودن اکثر بیماریها تأکید بر علتها ، نه نشانهها استفاده از خوراکیهایی که به عنوان نیرو دهنده یا جوان کننده عمل میکنند و در عین حال طبیعی، ساده و مقرون به صرفه هستند تأکید بر رژیم غذایی و سازگاری غذا تمرکز بر بهبود سیستم ایمنی بدن جهتگیری به سمت توانبخشی و مراقبت تسکینی (Cardona-Sanclemente, 2020) باتوجه به اینکه وجود یک روش درمانی طبیعی، ساده، در دسترس و مقرون به صرفه، مورد نیاز هر فرد مبتلا به افسردگی است لذا هدف از پژوهش حاضر، مقایسه اثر بخشی دانش آیورودا، به عنوان طب مکمل و مورد تائید سازمان بهداشت جهانی، و کاربردی برای هرفرد، با درمان شناختی- رفتاری به عنوان درمانی رایج و نیز تلفیق این دو با یکدیگر بر کیفیت زندگی در زنان افسرده می باشد. روش انجام کار روش پژوهش حاضر از نوع نیمهآزمایشی با طرح پیشآزمون-پسآزمون با گروه کنترل (لیست انتظار) بود. جامعه آماری شامل زنان مبتلا به اختلال افسردگی متوسط شهر تهران در سال 1400 بود که جهت درمان به مراکز روانپزشکی مراجعه کردند (برای این منظور به طور هدفمند دو مرکز در نظر گرفته شد، یک مطب روانپزشکی و نیز بخش روانشناسی درمانگاه فرمانفرماییان). تعداد 40 نفر بعنوان شرکت کننده در پژوهش انتخاب شدند که حداقل حجم نمونه مورد تایید جهت انجام پژوهشهای آزمایشی و نیمهآزمایشی است (دلاور، 1389). این 40 نفر (10 نفر در هر گروه) بر اساس پرسشنامه افسردگی بک و تشخیص روانپزشک، مبتلا به افسردگی تشخیص داده شدند و مایل به شرکت در پژوهش بودند. این افراد بر اساس روش نمونهگیری هدفمند، از مراکز نام برده انتخاب شدند. معیارهای ورود برای نمونههای تحقیق عبارتند از: دارا بودن سن 25 تا 45، نمره پرسشنامه بک در محدود متوسطه قرار داشته باشد (بین 17-30) و استفاده از دارو درمانی. ملاکهای خروج از مطالعه شامل ابتلا به اختلال دو قطبی، اختلال شخصیت، اختلالات سایکوتیک، اقدام به خودکشی، استفاده از روش درمانی به غیر از دارو درمانی و ابتلا به دیابت بود. پس از انتخاب افراد نمونه، شرکتکنندگان به صورت تصادفی در سه گروه آزمایشی و یک گروه لیست انتظار قرار گرفتند. گروه آزمایشی 1 : آیورودا؛ گروه آزمایشی 2: درمان شناختی-رفتاری؛ گروه 3: تلفیق آیورودا و درمان شناختی-رفتاری را دریافت کردند و گروه لیست انتظار درمان روانشناختی دریافت نکردند. لازم به ذکر است که همه شرکتکنندگان در هر 4 گروه تحت دارودرمانی زیر نظر روانپزشکخود بودند. برای تجزیه و تحلیل دادهها از آزمونهای اندازهگیری مکرر و تحلیل کوواریانس (ANCOVA) و نرم افزار (SPSS نسخه20) استفاده شده است. برای رعایت ملاحظات اخلاقی، بعد از اتمام مداخله و جمعآوری پرسشنامههای پسآزمون، نتایج در اختیار گروه شاهد قرار گرفت. ابزارهای پژوهش ابزار گردآوری اطلاعات در این پژوهش شامل دو پرسشنامهکیفیت زندگی سازمان بهداشت جهانی – فرم کوتاه و پرسشنامه افسردگی بک ویراست دوم، میباشد پروتکل مداخله آیورودا که بر اساس کتاب آیورودا و ذهن: شفای آگاهی (Frawley, 1997) و کتاب آیورودا برای افسردگی (Sanclemente, 2020) بصورت جلسات انفرادی هفتگی برای ده هفته، اجرا شد. پرتوکل 10 جلسهای افسردگی از کتاب راهنمای عملی درمان شناختی-رفتاری افسردگی آموزش بالینی برای درمانگران، رستمی و همکاران (1399)، بصورت جلسات انفرادی هفتگی برای ده هفته به اجرا گذاشته شد. یافته ها : نتایج پژوهش نشان داد که اثربخشی درمان تلفیق دو روش آیوردا و درمان شناختی – رفتاری در کیفیت زندگی زنان افسرده بین گروه کنترل و گروه مداخله تفاوت معنادار وجود داشته و فرضیه تحقیق مورد تایید قرار میگیرد. بحث و نتیجه گیری: با توجه به عدم تحقیقات داخلی و خارجی مرتبط در این زمینه امکان مقایسه تحقیق وجود نداشت. با اینحال در تبیین نتایج پژوهش فوق میتوان این نکته را در نظر داشت که درمان شناختی-رفتاری فقط متمرکز بر جنبههای خاصی از ویژگیهای فردی میباشد که منجر به اختلال افسردگی شده است، در حالی که درمان کل نگر آیورودا به کل سبک زندگی یک مراجع توجه میکند و هرآنچه از نظر تغذیه، فعالیت بدنی، ریتم شبانه روزی و ذهنی که تعادل جسمانی و روانی فرد را بهم ریخته باشد را مورد مداخله قرار میدهد. لذا قرار گرفتن این دو درمان کنار هم توانسته اثربخشی بیشتری بر کیفیت زندگی افراد حاضر در پژوهش داشته باشد. |
|
کلیدواژههای فارسی مقاله |
آیورودا، درمان شناختی-رفتاری، کیفیت زندگی، افسردگی |
|
عنوان انگلیسی |
Comparison of the effectiveness of (complementary medicine) Ayurveda, cognitive-behavioral therapy and the combination of these two therapies on quality of life in depressed women |
|
چکیده انگلیسی مقاله |
Objectives: Depression is one of the most common psychiatric problems. New research indicate that even a mild level of depression is associated with a significant decrease in the quality of life in adults. Therefore, the existence of a natural, simple, cost-effective treatment method is needed by every person suffering from depression. The purpose of this research is to compare the effectiveness of Ayurvedic knowledge, as a complementary medicine approved by the World Health Organization, with cognitive-behavioral therapy and the combination of these two therapies on the quality of life in depressed women. Methodology: The research was semi-experimental and pre-test-post-test with a control group. The statistical population included 40 women aged 25-45 with moderate depression. The tools of data collection included World Health Organization Quality of Life Questionnaire - Short Form and Beck Depression Inventory. The data were analyzed using mixed variance analysis tests. Results: There was no statistically significant difference in the quality of life scores of depressed women before, after, and during the follow-up period of Ayurvedic and cognitive-behavioral treatment courses between the experimental and control groups. But in the combined treatment period, a statistically significant difference was observed between the two groups(P-value < 0.05). Conclusion: Considering the adverse effects of depression on the quality of life, the combination of Ayurveda as a complementary medicine and cognitive-behavioral therapy can be beneficial in improving the quality of life of depressed women. |
|
کلیدواژههای انگلیسی مقاله |
Ayurveda, cognitive behavioral therapy, Quality of life, depression |
|
نویسندگان مقاله |
مهشید گنجوری | Mahshid Ganjoori PhD student in General psychology, Department of psychology. Central Tehran branch, Islamic Azad University, Tehran, Iran. دانشجوی دکتری روانشناسی عمومی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکز، تهران، ایران
فاطمه گلشنی | Fatemeh Golshani Assistant Professor, Department of Psychology, Central Tehran Branch, Islamic Azad University, Tehran, Iran استادیار، دانشکده روانشناسی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی، تهران، ایران
آنیتا باغداساریانس | Anita Baghdasarians Assistant Professor, Department of Psychology, Central Tehran Branch, Islamic Azad University, Tehran, Iran استادیار، دانشکده روانشناسی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی، تهران، ایران
ابراهیم واحد | Ebrahim vahed Assistant Professor, Department of Psychology, North of Tehran Branch, Islamic Azad University, Tehran, Iran. استادیار، دانشکده روانشناسی، دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران شمال، تهران، ایران.
|
|
نشانی اینترنتی |
http://cmja.arakmu.ac.ir/browse.php?a_code=A-10-1231-1&slc_lang=fa&sid=1 |
فایل مقاله |
فایلی برای مقاله ذخیره نشده است |
کد مقاله (doi) |
|
زبان مقاله منتشر شده |
fa |
موضوعات مقاله منتشر شده |
طب سنتی |
نوع مقاله منتشر شده |
پژوهشی |
|
|
برگشت به:
صفحه اول پایگاه |
نسخه مرتبط |
نشریه مرتبط |
فهرست نشریات
|